دریچه | ||
دل من غمزده ی حسرت هاست حسرت نان و پنیر حسرت یک نفس انسانی حسرت یک دل پاک حسرتی با گله ای از ته دل که چرا بند حقیقت نازک و چرا این همه خوبی خاموش و چرا هیچ کسی این جا نیست که دمد در دل صور صور اسرافیلی و بگوید ای شهر و بگوید مردم که به اتمام رسیده است این خواب شگرف و بگوید زهرا ! حسرت آن دل خود پیدا کن و قیامت را اکنون تو هویدا کن ان زمان این دل ... من باز اذعان دارد: دل من در تپش انسان هاست اندکی مهلت ده ! [ چهارشنبه 89/5/6 ] [ 7:38 عصر ] [ صحرا ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |