دریچه | ||
ای فریاد از سینه برون ا که دل من سخت گرفته است و روانم سخت آشفته که درد فراموشی گر گرفته است و از ااین فراموشی تا بدان فراموشی یک دنیا فاصبله است عشقی که در کفن پیچیده بودم گویا که مرده است
وزش باد در گورستان عمر اونگ قلب را به گردش در آورده است و نوای ساعت گوش زمان را کر کرده است و مرگ بود و نبودش را به انتقاد گرفته است و صور ساله و سالهاست که خفته است هوا هم گر گرفته دلم گرفته است [ یکشنبه 89/5/10 ] [ 12:9 عصر ] [ صحرا ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |