سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریچه
لینک دوستان

به نام خدا

 

نیمه شب
گلدان خالی شیشه ای

که گونه های تبدارش سرخ از مصاحبت گل بود
زیر باران شعر میگفت
چینی وصله خورده آرام...
پرده ی نمور زیر زمین را کنار زد
از جدار شکستگی هایش ناله ای برآمده  
زیر لب زمزمه کرد...

این منی که عاشق نور و دستان  گرم سپیده دمم
تمام شب مناجات کرده ام
که چشمانم این بار یه یمن قدم طلوع روشن نشود

که صدای شکستن  قلب بلورین باران خورده ات را نشنوم
وقتی که گلت را سر میز صبحانه ببینی...

 


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 10:24 عصر ] [ صحرا ]
درباره وبلاگ

و هدفونی که ذوب میشود ازحرارت تنی که بار دار احساس است... شعر ها ونوشته ها مال خودمه! انتقاداتتون رو قورت ندین،بگیــــــــــــن! کــــپی هم حلاله عین شیر مادر!
برچسب‌ها وب

اکیپ دوست داران سید علی ضیاء