دریچه | ||
روزی که یک بغض درتک تک رگ های دستی که به سویت روانه شده بود غوغا میکرد پشت کردی !! من ماندم و چشم هایی که خالی ماند و خیس عرق
دیگراین روز ها در پشت تمام دیوار ها و مصلحت ها تنها عطری از تو باقیست... با شرمی به وسعت یک عقل و یک دانه ی سیب به وهم یک نور! [ یکشنبه 90/1/21 ] [ 12:36 عصر ] [ صحرا ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |