باغ ذهنم مدت هاست که در اجاره ی حرفی نگفته متروک است
غار تنهایی من قاب نقاشی توست!
یادم ست خون عشقی که از پریشانی تو تا به عمق ذره ذره ی دیوار جهید!بوی خون بوی خاک بوی عشق
خاک دیوار و گاه به گاه خاطره بازی من..
من و نفس هایم که هنوز بوی خاک وخون میدهند!