مثل یک دیوانه ی الکلی مثل یک تک سلولی آب های شیرین...
که در بهت دریا آنقد آب بلعیده که تار و پودش هر لحظه ساز جدایی میزنند
به کما رفته ام
.
قیام میکنمو در برابر جانمتمام بطری های مهرترا
یک
به یک
سر می برم!