دریچه | ||
به آسمان نگریستم
به دریا نگریستم به بی کرانگی اش
به جنگل نگریستم
به دشت نگریستم
آنگاه به تو نگریستم [ یکشنبه 89/12/22 ] [ 7:39 صبح ] [ صحرا ]
با من بیا به ظلمت شب های بی کسی ام [ جمعه 89/12/20 ] [ 12:54 عصر ] [ صحرا ]
صدای بوسه های آب و خزه بر بلندای یک آبشار
روح بازی با صدای گنجشک ها
در یک صبح زمستانی..
پر شدن ریه ها از عطر گل سرخ
در یک لحظه کدامشان زیباست [ جمعه 89/12/20 ] [ 12:43 عصر ] [ صحرا ]
و در آن هنگام که درختی که سپیدار می نامندش سنگینی انارها بر پیکر ظریفش نیست که میشکند شاید نگاه استهزا آمیز دخترک است [ چهارشنبه 89/12/18 ] [ 12:58 عصر ] [ صحرا ]
مسلخ زمان است ... قوطی کبریت فضا و تو چه میدانی
روزه گرفته ام هنوز قضا نکرده ام روزه های قبلی را...
[ یکشنبه 89/12/15 ] [ 1:10 عصر ] [ صحرا ]
به نام خدا
در روز های سرد زمستانی رهرویی خیال سرد و خسته ی پیاده رو را نقاشی میکرد
. و ندانست هنگام دمیدن افتاب [ پنج شنبه 89/12/12 ] [ 1:13 عصر ] [ صحرا ]
قلم شکسته من وامدار اشک چشمم بود که دیریست خشکیده است ... تو هم که چشمانت ابری نشد حتی با نماز باران من... [ چهارشنبه 89/12/11 ] [ 1:44 عصر ] [ صحرا ]
.....و من در زمان گم شده ام... اشک هایی هر شب تن تبدار احساس را
تا باز بمانی... که پاک شود هوای گر گرفته ی ثانیه ها که هر بار تمام مرز های زمان پاره شود و من بمانم و یک بی نهایت... که تنها نباشم
و نامت را که نمیدانم چیست و هر بار هدفون از حرارت تنی که باردار احساس است
من آرزوی فریاد زدن نامت در کوچه ها را [ دوشنبه 89/12/9 ] [ 10:37 عصر ] [ صحرا ]
تیک... یادم باشد اما تیک...
تیک... یادم بماند که برای در آغوش کشیدنش تیک..
اهل عروسک بازی نبودم تیک...
تیک....... شاید... تمام لحظات ایستاده اند به انتظار لحظه ی دیدارمان میبینی؟
پ ن: اسمیم با چگالی 22.48 گرم بر سانتیمتر بیشترین چگالی در عناصر [ پنج شنبه 89/12/5 ] [ 8:19 عصر ] [ صحرا ]
به نام خدا
نیمه شب که گونه های تبدارش سرخ از مصاحبت گل بود این منی که عاشق نور و دستان گرم سپیده دمم که صدای شکستن قلب بلورین باران خورده ات را نشنوم
[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 10:24 عصر ] [ صحرا ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |